از گرفتاری های همیشگی من

وای از غیرت بعضی دزدها!!!!!!!

خیلی جالبه میاند خونه آدم دزدی بعد انتظار دارند ما همیشه دست به سینه و مرتب و شسته رفته ازشون پذیرائی کنیم.

آقای محترم مهمانی راهش اینه زنگ بزنیم ببینیم طرف وقت داره بعد بریم خونه طرف نه اینکه سرمون زیر کنیم بریم خونه دیگران بعد بگیم چرا خونه تون نامرتبه؟

تو در خونه ما بی اجازه چه غلطی میکنی؟

بعدم دیگه بدتر گه خوری نکن.

خیلی ناراحتیی؟شوهر منو هوشیار کن و بهش بگو حق با زنت هست هوا خیلی آلوده س

 

از گرفتاری های همیشگی من...

لا بدم ما خیلی خنگیم نمی دونیم چرا بعضیا نورچشمی اند؟

بعضیا خایه مالیشون خوبه وگرنه کار و تلاش ما صدبرابر اوناست.

و این رویه رو هر جا دارند.

طرف خیلی گلابیه (و البته مقام انسانیش پیش خداست و نه من میدونم نه دوربین بدستا و میکروفن دارها  )ولی از اونچه من میشناسم طرف خیلی گلابیه.و اگر خیلی پرتلاش بود پیزی اش را جمع میکرد سرکلاس درس میداد

 

از گرفتاری های همیشگی من...

خیلی وقت بود که میدونستم با یک نفر طرف نیستم و یک سری اراذل و اوباش این دور و اطراف میچرخند اما چون یکی از این اطرافیان رو میشناختم باورم نمیشد که .......فقط قرآن منو هدایت کرد و نجات داد.برای موضوعی از گرفتاری های همیشگی من...

و بازم حرفهای حال به هم زن بعضیا

همون موقع که تصمیم گرفتی منو بفروشی شناختمت

کاسبها یک نشونهای خاصی دارند و از جمله نشونه هاشون اینه که بلدند چه موقع غیبشون بزنه

از گرفتاری های همیشگی من...

انگار اگر من جواب ندم میمیرم

یکی اومده گفته آره بعد تعطیلی کار زور داره

امروز رو با بعدازظهرهای تابستان و رانندگی کنار تریلی ها مقایسه میکنم میبینم چه روز بی دغدغه و آرامی رو طی کردم.هرچند به خاطر مسائلی غمگین بودم اما تشنج و استرس و دوندگی تابستان و اصلا سال تحصیلی قبل چیزیه که فقط من چشیدم.و یک مدرسه دم دست با تدریس مسائل ابتدایی که ........

از گرفتاری های همیشگی من...